وقتی اشک توی چشام بودو بازم می خندیدم
وقتی نازدوتاچشمات روبه جون میخریدم
وقتی دست روزگارچشمهات روازچشام گرفت
حسرت وغریبی روبرای هردومون نوشت
وقتی روی اسم ما غبار خاطره نشست
وقتی که طناب عشق من وتوازهم گسست
توچشام چیزی نبود،جزاینکه بهت بگم بمون